انسان یک ابر موجود است...
ماهیّتی که عمق آن مانند جهان بی نهایت است و پایانی ندارد.
هیچ انسانی را بر انسان دیگر برتری نیست.
و هیچ انسانی از انسان دیگر در هیچ چیز کم ندارد.
پس دلیل این همه تفاوت در رفتار و گفتار و عملکرد انسان ها در چیست؟
چرا عده ای در اوج معرفت و دانایی قرار میگیرند و عده ای در قعر ناآگاهی و بیخبری؟
چرا عده ای در طغیان و جنگ با دیگرانند و عده ای آرام گرفته و در صلح به سر میبرند؟
چرا عده ای را در حال شکوه و شکایت و نا آرامی می بینیم و عده ای را سر در کار خود و متفکر و صبور و کاردان؟
چرا آنان که نمی دانند، حق از دست داده ای را تصور میکنند در دستان کسانی است که بیشتر می دانند؟
سوال برانگیزتر آن است که آنها که در شکوه و شکایت و فغان هستند و مدام دست تمنّا به یاری دهنده ای دراز میکنند، زمانی که یاری دهنده ای در کنارشان حاضر میشود، میخواهند هیچ تغییری نکنند و مدام مقاومت پیشه میکنند و سخت پای لج به زمین میکوبند که اگر این چنین شود و اگر آنچنان شود...
و نهایتا هم برچسبی از خود شیفتگی به یاری رسانان خود می دهند و با انباشته ای از عصیان و غم بر انباشته های پیشین، فاصله میگیرند از راهنماى خود تا شاید در جای دیگر منجی را بیابند...
اینان همان ها هستند که به ذات خود کافر شده اند، تلاشی برای شناختن خود و قدرتهای خود ندارند و عاجزانه منجی را در بیرون خود جستجو می کنند...
اینان که تعدادشان هم کم نیست همانهایی هستند که با تمام کردن هر روز خود، وارد روز دیگر میشوند و همچنان دست بی بضاعت خود را دراز کرده اند که کسی بیاید بر کف دست پر از نیازشان مرهمی گذارد ابدی، شاید از این زندگی پر از فراز و نشیب و چالش نجات یابند و هیچگاه آن معلم را نمیابند زیرا شاگردان خالصی نیستند. بدون تلاش در عرصه خودشناسی، نمره قبولی و گذر از مرحله رنج را میخواهند و این امکان پذیر نیست، مگر با گرفتن حق کلام و درونگری و رفتن به عمق وجود...
هیچ انسانی احساس خوشبختی نمیکند مگر آنکه بداند کیست...
و هیچ چیز در زمین باعث شادی و تکامل هویّت نیست مگر درک درست چیستی و کیستی خویش...
و هیچ درکی از کلام استاد معرفت وجود نخواهد داشت مگر ایمان بیاوریم به ذات خود و این ایمان دیده نمی شود مگر در رفتار صلح آمیز با خودت و سپس با دیگران.
#میناقربانپور #minaghorbanpour
۲۰بهمن۱۳۹۷
اگر توانایی شما برای انجام کار مستقلانه آسیب دیده باشد در دام دو تلهٔ زندگی میافتید: وابستگی و آسیب پذیری
⭕وابستگی
اگر گرفتار این تله شده باشید احساس میکنید نمیتوانید بدون کمک دیگران از پس کارهای روزمرهٔ خود برآیند. مدام دست یاری دراز میکنید و نیاز به حمایت دارید.
اگر در دوران کودکی سعی کرده اید مستقل عمل کنید اطرافیان به حس خودباوری شما آسیب زده اند، در دوران بزرگسالی مدام دنبال افرادی هستید که قوی باشند تا به آنها وابسته باشید. به این افراد اجازه میدهید بجای شما تصمیم بگیرند و بر شما و زندگی شما حکومت کنند.
در محیط کار از زیر کار شانه خالی میکنید و مسؤولیت پذیر نیستید، کاملا واضح است که چنین تله ای باعث پسرفت گرایی شما میشود.
⭕ آسیب پذیری
وجود این تله در ذهن شما باعث میشود مدام نگران بروز فاجعه یا مصیبت یا حوادث طبیعی و مالی و جنایی و... باشید.
احساس امنیت ندارید و نگرانی های بسیار بر شما سایه انداخته است.
در دوران کودکی دائم به شما گوشزد کرده اند که دنیای خطرناکی داریم و احتمالا والدین شما بیش از حد حمایتگر و نگران سلامتی و امنیت شما بوده اند.نگرانی ها و ترس های شما زیاد و غیر واقع بینانه هستند و متاسفانه نیروی شما صرف اطمینان طلبی و امنیت خواهی میشود.
گاهی نگران مبتلا شدن به ایدز هستید و گاهی نگران ورشکستگی، گاهی نگران زلزله هستید و گاهی نگران حمله، گاهی نگران تصادف هستید و گاهی نگران دزدیده شدن کیف پولتان
زندگی خود را دوباره بیافرینید
نظریه یانگ
می گویند: روح حیات در دریاها شکل گرفت
و
اولین جانداران در اب ها زیستن آغاز کردند...
روح در آب دمیده شد و زندگی بر سیاره زمین اغاز شد...
روح های سرگردان در اب بعد از هزاران سال قدم به خشکی گذاشتند...
و شکل های جدیدی از حیات پدید آمد...
گذر زمان گذشته را حذف کرد و
انها اصالت خود را فراموش کردند...
شدند باد و خاک.
و جنگ آغاز شد
مینا قربانپور ( روحاب )
عکس ها پر حرف اند.
عکس ها در سکوت ابدیشان یک دنیا جمله و کلمه و سخن های پر اصالت دارند.
عکس ها تمام نگفته های هزار ساله را به تصویر میکشند.
عکس ها پر از حقیقت های دستکاری شده هستند، پر از وقایع دروغ ، باز هم عکس ها دلنشینند...
عکس ها با آن همه دروغ، باز هم دروغ نمی گویند...
میدانی عکس ها احمق نیستند.
مینا قربانپور
حضورم را هیچوقت به تو اثبات نمیکنم
در هیاهوی رنگها و ثبت جریانهایت
روبروی هیچ دوربینی کنار تو حاضر نخواهم شد...
و لابلای شادی های زنانه ام با تو سلفی نخواهم گرفت...
زیرا کسانی که با تو ثبت حادثه میکنند تو را بخاطر واقعیتت دوست دارند و یک خاطره...
و من تو را به حقیقتت دوست دارم و یک عمر...
من تو را در ذهنم دارم.
چه جسارتی میخواهد که یک حقیقت را مدام در ذهنت زندگی کنی...
چه جسارتی میخواهد که یک حقیقت را در ذهنت کنار خود مانا داشته باشی...
چه جسارتی میخواهد "خواستن ات" از میان مه و دود
مینا قربانپور
اسفند 95